معنی علیرضا اوسیوند

حل جدول

علیرضا اوسیوند

از بازیگران فیلم لامپ 100


فیلمی با بازی علیرضا اوسیوند

بازداشتگاه، جستجو در شهر، پناهنده، تعقیب، بازی با مرگ، هفت سنگ، سهراب، مردی از جنس بلور، زیرپوست شهر، رقص شیطان، قدمگاه، دیوانه ای از قفس پرید، غروب شد بیا، پیک نیک در میدان جنگ، به آهستگی، پاپیتال، اخراجی ها

لغت نامه دهخدا

علیرضا

علیرضا. [ع َ رِ] (اِخ) ابن رئیس حسین رویدشتی اصفهانی. رجوع به علیرضا اصفهانی شود.

علیرضا. [ع َ رِ] (اِخ) ابن عبدالواحد ذوقی، متخلص به آگاه. رجوع به علیرضا آگاه شود.

علیرضا. [ع َ رِ] (اِخ) ابن ابراهیم مغنیساوی رومی حنفی، مشهور به اولیازاده. فقیه و عالم فرایض بود و به سال 1301 هَ. ق. درگذشت. او راست: 1- رسالهالامتحان. 2- رسالهالفرائض. 3- ملجاءالمفتین فی الفتاوی، در چهار جلد. (از معجم المؤلفین بنقل از هدیهالعارفین ج 1 ص 777).

علیرضا.[ع َ رِ] (اِخ) ابن محمود عمری. ادیب و از اهالی موصل بود. در سال 1248 هَ. ق. متولد شد و در سال 1308 هَ. ق. در بغداد درگذشت. او را شعر و مقاماتی است. (از الاعلام زرکلی بنقل از تاریخ الموصل ج 2 ص 260).

علیرضا. [ع َ رِ] (اِخ) ابن یعقوب طرابزونی.منطقی بود. او راست: مغنی الطلاب علی ایساغوجی، که درسال 1299 هَ. ق. از تألیف آن فراغت یافت. (از معجم المؤلفین بنقل از فهرس المنطق مکتبه ٔ بلدیه ص 34).

علیرضا. [ع َ رِ] (اِخ) ابن حسین بن سلیمان اسپارته ای رومی حنفی، مشهور به وصفی. وی ادیب و از کتّاب شورای دولتی بود و در سال 1314 هَ. ق. درگذشت. او راست: حسن التوسل فی النهار و اللیل. (از معجم المؤلفین بنقل از ایضاح المکنون ج 1 ص 403).

علیرضا. [ع َ رِ] (اِخ) دهی است از بخش شیب آب شهرستان زابل. واقع در 19 هزارگزی شمال باختری سکوهه و 14 هزارگزی باختر راه شوسه ٔ زاهدان به زابل. ناحیه ای است جلگه و دارای آب و هوای گرم و معتدل و 160 تن سکنه. آب آن از رودخانه ٔ هیرمند تأمین می شود و محصول آن غلات و لبنیات است. اهالی به زراعت و گله داری اشتغال دارند و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).

علیرضا. [ع َ رِ] (اِخ) ابن طالب هندی پیشاوری. حکیم بود و در نظم سخن نیز دست داشت. و در حدود سال 1290 هَ. ق. در قید حیات بود. او راست: 1- رمزه المیزان، که منظومه ای است در علم منطق. 2- منظومه ای درباره ٔ طبیعیات. (از معجم المؤلفین بنقل از اعیان الشیعه ج 41 ص 275).

علیرضا. [ع َ رِ] (اِخ) ابن حسین اردکانی شیرازی، مشهور به تجلی. عالم و ادیب و شاعر و منطقی بود و بسال 1085 هَ. ق. درگذشت. او راست: 1- حاشیه بر حاشیه ٔ مولی عبداﷲ، در منطق. 2- رساله ای در منع نماز جمعه در زمان غیبت. 3- سفینهالنجاه. (از معجم المؤلفین بنقل از اعیان الشیعه ج 41 ص 254. هدیهالعارفین ج 1 ص 760. فوائدالرضویه ٔ عباس قمی ج 1 ص 301). رجوع به تجلی و الذریعه ج 9 ص 167 شود.


علیرضا رویدشتی

علیرضا رویدشتی. [ع َ رِ دَ] (اِخ) ابن رئیس حسین رویدشتی اصفهانی. رجوع به علیرضا اصفهانی شود.

واژه پیشنهادی

سریالی با بازی علیرضا اوسیوند

سلام آقای مدیر

دل‎دار

بچّه مهندس، افسانه هزارپایان، سایه بان، آرام می گیریم، سال های ابری، دولت مخفی، زمانی برای عاشقی، نابرده رنج، مثل شیشه، ملکوت، پاتوق، شکر تلخ، دایره تردید

معادل ابجد

علیرضا اوسیوند

1248

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری